ANA DİLİM HANI?

biz turkuz

روز شعر و ادب ايران يا روز شعر و ادب فارسي

Urmu

روز شعر و ادب ايران يا روز شعر و ادب فارسي

در سال 1381 روز 27 شهريور، سالروز درگذشت استاد شهريار بنا به پيشنهاد دكتر شعردوست (مخبر وقت كميسيون فرهنگي مجلس شوراي اسلامي) و با موافقت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به شوراي هنري شوراي عالي انقلاب فرهنگي به نام روز ملي شعر تعيين شد.

اين در حالي بود كه اديبان و اصحاب قلم اقوام مختلف ايراني با انتخاب چنين روزي به عنوان روز ملي شعر اظهار خرسندي كردند. ولي بازهم كهنه شوونيستها و پان فارسيتها انتخاب چنين روزي را مصيبتي بزرگ براي جامعه ادبي ايران ياد كردند! و حتي با گستاخي هاي بيشمار به تحقير شهريار و آثار وي پرداختند. و انتخاب سالروز درگذشت استاد شهريار را براي اين روز اشتباهي نابخشودني به حساب آوردند!

البته بعضي از اين اشخاص معلوم الحال بعدا با دسيسه هاي خود توانستند در رسانه هاي گروهي ايران اين روز را بعنوان روز ملي شعر و ادب فارسي ياد كنند. كه باز هم اين مورد نيز با تنوع فرهنگي ايران كاملا متناقض است.

و اين روزها نيز خبرها حاكي از آن است كه اشخاص مذكور درتلاشند تا به خواسته هاي ناحق خود برسند. و مي خواهند اواخر آبانماه امسال (1384) اين روز را تغيير دهند و سالروز يا سالمرگ شعراي دلخواه خود را براي اين روز انتخاب كنند.

من در سال 1381 نسبت به ناراحتي هاي بي مورد اين عناصر چند سطري نوشته بودم الان به مناسبت تكرار و تشديد دسيسه هاي اين عناصر معلوم الحال تفرقه افكن، همان مقاله را براي شما خوانندگان محترم ارائه مي كنم تا به افكار و فعاليتهاي مسموم اين عناصر هرچه بيشتر از پيشتر آشنا شويد.

روز شعر و ادب ايران يا روز شعر و ادب فارسي؟!

آيتان تبريزلي

در هر كشوري روزها و مناسبتهايي وجود دارند كه براي مشخص كردن آنها از اسامي مفاخر آن كشور استفاده مي كنند و اين روزها مي توانند روزهايي به نام روز ملي موسيقي، روز مادر، روز ملي شعر و… باشند. در ايران نيز، سال گذشته روز درگذشت استاد شهريار را به نام روز ملي شعر انتخاب كردند و روز ملي شعر به اين نام مزين شد.

ولي اين روزها برخلاف تمام اصول فرهنگي اقوام غيرفارس، در رسانه هاي گروهي ايران، از اين روز به نام روز شعر و ادب فارسي!! ياد مي كنند.

در مورد تغيير نام واقعي روز ملي شعر به روز شعر و ادب فارسي چند نكته لازم است كه يادآوري آن خالي از لطف نيست.

اولين موردي كه به ذهن خطور مي كند اين است كه ايران كشوري است كثير المله و اگر روزي باشد كه بتوان آن روز را به نام روز شعر تعيين كرد، بايد آن را به عنوان روز شعر ايران تعيين كرد – البته سال قبل تعيين شده بود- چون اگر به حقوق اقوام ايراني و حقوق بشري آگاه باشيم، مي دانيم كه تغيير روز ملي شعر به روز شعر و ادب فارسي هيچ سنخيتي با فرهنگ هاي مختلف غير فارس ايران ندارد. و تنها زماني مي توان اين روز را روز شعر و ادب فارسي عنوان كرد، كه تمام ملت ايران فارس زبان باشند؛ ولي واقعيت اين است كه ايران از اقوام مختلف تشكيل يافته است كه هر كدام براي خود فرهنگهاي غني دارند؛ مثلأ در اين ميان مي توان به فرهنگ، ادبيات و شعر اقوام ترك زبان اشاره كرد كه داراي تاريخچه چندين هزارساله مي باشند و ادبيات اين قوم جزء مشهورترين ادبيات جهان مي باشد. و همچنين ديگر فرهنگ هاي ايراني كه داراي هويتي مستقل از زبان فارسي مي باشند. البته من نمي خواهم به فرهنگ و ادبيات فارسي توهين كنم، اما ذكر اين نكته ضروري است كه زبان و فرهنگ فارسي در 80 سال اخير، به عنوان ابزاري شده است كه افرادي در لباسهاي مختلف و با هدف ترويج پان فارسيسم، مي خواهند به وسيله آن، دست به يكسان سازي فرهنگي بزنند و همواره با دادن شعارهايي از اين قبيل كه: زبان فارسي زبان رسمي چندين صد ساله! ايران بوده است، شعر و ادب فارسي مورد قبول همه ايرانيان بوده است، بسياري از شعراي ديگر اقوام به زبان فارسي شعر سروده اند و هزاران شعار مسموم كننده ديگر براي رسيدن به اهداف رضاخاني خود سر مي دهند. ولي آيا واقعأ گفته اين افراد مي تواند درست باشد؟

زبان فارسي در 80 سال اخير به جاي افزايش الفت با ديگر زبانها و ادبيات غير فارس ايراني، دست به قلع و قمع آنها زده است و حتي از حالت رسمي بودن – كه امري است مخالف با حقوق و اصول واقعي كشورهايي مانند ايران – به زبان قاتل تبديل شده است. و اين موضوع نه تنها به فرهنگ هاي مختلف ايراني تاثيرگذار است، بلكه به خود فرهنگ و زبان فارسي نيز تاثير منفي دارد.

شايد كساني كه از تغيير روز ملي شعر به روز شعر و ادب فارسي دفاع مي كنند، دليل اين كار را گستردگي زبان و شعر فارسي ميان اقوام ايران ياد كنند؛ ولي در اينجا بايد اين سوال را از اينها پرسيد كه اين گستردگي!! به چه قيمتي حاصل شده است؟

آيا به صورت طبيعي اين امر به وجود آمده است يا به صور غير طبيعي ديگر؟

امروزه كار به جايي رسيده است كه شايد شعراي كوچه بازاري و شعرهاي دست چندم فارسي براي ايرانيان آشنا باشد، چون دليل آن تبليغات وسيع در اين مورد مي باشد، كه هر روز در رسانه هاي گروهي، كتب درسي و… با هزينه هاي هنگفت - از سرمايه هاي ملي - انجام مي شود؛ ولي آيا در مورد زبانهاي ديگر و ادبيات غيرفارس هم اين نوع ولخرجيها و تبليغات ها صورت مي گيرد تا ارزش واقعي آنها نيز معلوم شود؟ اگر تبليغات يكسان صورت گيرد و هزينه هاي برابر صرف شود با برابري فرهنگي و ادبي روبه رو مي شويم و در آن وقت است كه نظرها تغيير مي يابند و ادبيات ديگر اقوام نيز از حالت منزوي بودن خارج مي شوند و پرورش مي يابند.

در تاريخ ايران هيچوقت زبان فارسي همچون 80 سال اخير يكه تازي نكرده است، چنانكه وقتي به تاريخ نگاه مي كنيم مي بينيم كه زبان و ادبيات فارسي يكي از زبانهاي موجود در ايران بود كه در كنار ديگر زبانهاي فعال همچون زبان تركي، عربي و… از آن استفاده مي شد، ولي با روي كارآمدن حكومت خودكامه پهلوي اين ساختار به هم خورد و رضاخان و دستياران وي به يكسان سازي فرهنگي – در لباس پان فارسيسم – دست زدند و اين عمل ننگين امروزه نيز به روشهاي مختلف، همچون تغيير اسامي غير فارس و اخيرأ نيز تغيير روز ملي شعر به روز شعر و ادب فارسي خود را نمايان كرده است.

سيطره در همه موارد به وسيله جنگ و تجاوز صورت نمي گيرد، بلكه به صورت فرهنگي نيز مي باشد. و در ايران نيز سيطره فرهنگي به عينه قابل مشاهده است. بطور مثال نسل جديد اقوام غير فارس از ذكر ادبيات و ذكر نام چند تن از شعراي خود عاجزند و به نوعي بيگانه اند، ولي اگر اسم چند شاعر كوچه بازاري فارس را از آنها بپرسي، فورأ جواب مي دهند. دليل اين كار نيز چيزي نيست مگر نابرابري تبليغات و عدم صرف هزينه در مورد فرهنگ هاي غير فارس، چون اگر ادبيات و شعراي غير فارس نيز به سان شعراي فارس زبان معرفي شوند و از آثار آنها در مكانهاي فرهنگي و رسانه هاي گروهي ياد شود هيچگاه عده اي جرأت نمي كنند كه در مورد استاد شهريار و يا شعراي غير فارس ديگر حرفهاي بيموردي بزنند. مثلأ پارسال چون سالروز رحلت استاد شهريار بعنوان روز ملي شعر نامگذاري شد، عده اي از پان فارسيستها دست به اعتراض زدند و مقام استاد شهريار را حتي پايين تر از شعراي غير ملي – مانند فردوسي – خطاب قرار دادند و براي اين روز چندين شاعر فارس زبان را معرفي كردند، مثلأ فردوسي را براي اين روز مناسب مي ديدند. ولي در مورد فردوسي بايد اين توضيح را داد كه فردوسي را نمي توان بعنوان يك شاعر ملي شناخت چون اگر به شعرهاي او دقت كنيم مواردي را مي بينيم كه هيچ مناسبتي با فرهنگ هاي ايران ندارد. مثلأ تورانيان – تركان – را مورد بي حرمتي هاي زيادي قرار داده است و يا در مورد زنان شعرهايي سروده كه انسان از خواندن آنها شرم مي كند. نمونه آنها عبارتند از:

زنان را از آن نام نايد بلند كه پيوسته در خوردن و خفتنند

زن و اژدها هردو در خاك به جهان پاك از اين هردو ناپاك به

زنان را ستايي، سگان را ستاي كه يك سگ به از صد زن پارساي

….

و يا سعدي مي گويد:

چو زن راه بازار گيرد، بزن وگرنه، تو، خانه نشيني چو زن

اين در حالي است كه ما وقتي به شعراي غيرفارس نگاه مي كنيم مي بينيم كه در ميان آنها كساني هستند كه حتي از خود شهريار هم مقامشان بالاتر است و تنها دليلي كه اسامي و شعر اينها را به انزوا كشانده است، اين است كه آنها به زبان خودشان شعر سروده اند. مثلأ در ميان شعراي ترك زبان شعرايي هستند كه شهرتهاي جهاني دارند ولي به جهت آلوده بودن جو فرهنگي ايران، در ايران ناشناخته مانده اند و اگر بعضي از آنها در ايران شناخته شده باشند، به دليل فارسي بودن بعضي از آثارشان است.

و اگر اين افراد _ مخالفين روز ملي شعر - موافق با نامگذاري روز درگذشت استاد شهريار بعنوان روز ملي شعر نيستند، مي توانند زمينه لازم را فراهم سازند تا ادبيات ديگر اقوام نيز به صحنه بيايند، آن وقت معلوم مي شود كه نام كدامين شاعر براي نامگذاري اين روز برازنده تر است.

و در اينجا لازم است اين نكته براي اقوام غيرفارس يادآوري شود كه چه مقدار از فرهنگ و ادبيات آنها براي فرزندان آنها آموزش داده مي شود؟

و آيا از طرق فرهنگي آموزش هاي لازم در مورد فرهنگ و ادبيات آنهاصورت مي گيرد يا نه؟

آيا به همان نسبتي كه ادبيات فارسي از رسانه هاي گروهي و دانشگاهها و مراكز فرهنگي ترويج مي يابد، ادبيات اقوام غيرفارس نيز آموزش و تبليغ مي شود يا نه؟

سوالات زيادي از اين قبيل وجود دارد كه همگي آنها نشان از اين دارد كه سيطره وحشتناك فرهنگي بر ايران حاكم است و حتي زماني كه اقوام مختلف دست به احياي حقوق خود – با هزينه و وقت خود – مي زنند، با انگ هاي مختلفي از قبيل تجزيه طلب و… مواجه مي شوند.

آيا وضعيت فرهنگي فعلي در ايران با اصول بشري و بين المللي مطابقت دارد؟

اين در حالي است كه در كشورهاي ناهمگن مثل سويس اين قبيل سيطره ها ديده نمي شود و تمامي اقوام به صورت اكثريت محسوب مي شوند و برابري فرهنگي در آنجا حاكم است.

در نهايت توصيه اي كه مي توان به اقوام غيرفارس ايراني كرد اين است كه در مورد ادبيات و فرهنگ خود كوششهاي لازم را انجام دهند، چون اگر منتظر باشند كه ارگانهاي دولتي و فرهنگي در مورد عناصر فرهنگي آنها اقدامي بكنند، كار از كار گذشته و در نتيجه آن با چنين تغييراتي – تغيير روز ملي شعر به روز شعر و ادب فارسي – مواجه خواهند شد. و عده اي پان فارسيست با شعارهاي مختلف و عملكردهاي منفي، ثروتهاي فرهنگي آنها را به انزوا خواهند كشيد.

در مورد نامگذاري روز ملي شعر به نام شهريار نيز بايد عرض شود كه شهريار يك شاعر ملي است، چون شعرهاي او هيچ تضادي با فرهنگهاي مختلف ايران ندارد و جزء مشهورترين شعراي ايران و جهان مي باشد. ولي باز هم تأكيد مي كنم كه اگر باز هم مخالفتها در اين مورد صورت گيرد، نمي توان اشخاصي مانند فردوسي را شاعر ملي عنوان كرد و حتي نمي توان بدون در نظرگرفتن شعراي غير فارس به صورت ناعادلانه از شعراي فارس زبان براي اين روز انتخاب كرد.

و اگر واقعأ برابري فرهنگي به وجود آيد ما تنها يك روز به نام روز شعر خواهيم داشت و آن هم روز شعر ايران است كه اين روز به معني روز شعر تمامي زبانهاي ايران است

 

نوشته شده در جمعه 8 مهر 1390ساعت 03:04 توسط biz turkuz| 0باخیش



قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت




جاوا اسكریپت

تعداد بازدیدکنندگان :
تعداد افراد آنلاین :
مرکز آموزش ایرانیان
آزربایجان جانیم سنه قوربان اولسون خوش گؤردوک سیزی! کد پیغام خوش آمدگویی کد لرزش هنگام راست کلیک