ANA DİLİM HANI?
biz turkuz
زبان تركي در گرداب تفكرات شوونيستي Urmu زبان تركي در گرداب تفكرات شوونيستي - علي بابازاده از نكات و دلايل قابل توجهي كه معمولاً برخي نويسندگان ،
نظريه پردازان و دانشمندان وطن خواه ! در ايران دربارة نفي زبان تركي و اثبات زبان
فارسي و در نتيجه الزام آذربايجاني ها براي فراموش كردن زبان تركي و جايگزين ساختن
زبان فارسي بدان چنگ زده و استناد مي ورزند ، مسئله برتري بي حد و حصر زبان فارسي
نسبت به زبان تركي است . پي نوشتها http://www.navidazerbaijan.com/showcontent.asp?ID=1600&issonum=461&s=2
در ديدگاه ايشان زبان تركي ادبيات مدون و معتبري كه بتوان به عنوان متاعي در جهان
عرضه كرد ، ندارد . اينان معتقدند :
» زبان تركي ادبيات و قواعد نحوي مدوني نداشت و در قبول الفاظ و لغات بيگانه هم
هيچ زباني به قدر تركي داراي سعة صدر و سهل انگاري نيست « .
اينكه اين قبيل نويسندگان با تغافلي مثال زدني از وجود هزاران لغت عربي ، تركي ،
سنسكريت و در دوره هاي متاخر از واژههاي فرنگي در فارسي چشم مي پوشند ، بماند ،
و از اينكه تدوين كتب دستور زبان فارسي و در زبان نگارش چنين مطالبي سابقه اي كمتر
از نيم قرن داشته ، نيز در مي گذريم .
عباس اقبال آشتياني را بايد ازجمله سردمداران چنين اعتقادي دانست . وي در اين باره
مي گويد :
» اگركسي از عقل و ذوق نصيبي داشته باشد ، در معامله و مبادله هيچ وقت درّ و گهر
را به خرمهره و حذف برابر نمي سازد ، يعني هرگز زبان فردوسي و سعدي ، و حافظ را كه
به دست هنرمندترين استادان و با ذوق ترين صنعت كاران از لحاظ لفظ و معني آراسته و
به صورتي بس كامل و زيبا در آمده و شامل عاليترين جواهر افكار و درخشانترين
زواهر اشعار است از دست نمي گذردو در پي لغت ناقصي كه وسيلة تكلم تركمانان غارتگر
بيابانگرد بود و شعر و ادبياتي كه دنيا بپسندد ندارد ،نمي رود .«؟ !
به واژهها توجّه كنيد . در مقام معرفّي زبان تركي واژهها و تركيباتي چون :»
خرمهره ، حذف لغت ناقص ، تركمانان غارتگر ، بيابانگرد «را به كار مي برد ،و با
اين كار ميداني براي ادب و انصاف باقي نمي گذارد . در واقع مجموعة سوادو دانسته ها
و ارتباط ايشان و همفكرانشان با زبان تركي را بايد در همين ناسزاگويي خلاصه كرد ،
توجه كنيد مقصود زبان تركي است نه تاريخ بايد از اين ميراث دار دّر و گهر فارسي و
اين وارث زبان فردوسي و سعدي و حافظ و آثار آراسته به لحاظ لفظ و معني و شامل عالي
ترين جواهر افكار و درخشان ترين زواهر اشعار فارسي پرسيد : » اگر ادبيات فارسي
مكتب عشق و ادب و عرفان و انسان دوستي است ، چرا بهرة شما از اين بوستان تنها بي
ادبي ، فحاشي ، دروغگويي وبي منطقي و غرور ديوانه وار است ؟« شايد به قول سعدي :
باران كه در لطافت طبعش خلاف نيست
در باغ لاله رويد و در شوره بوم خس
اين گونه بيان و بينش را در جاهاي ديگري نيز مي يابيم ، و از قول اهل قلم ديگري مي
خوانيم :
» آن فرد آذربايجاني يا زنجاني كه به زبان فارسي مسلط شده باشد زباني كه او را
قادر مي سازد تا ابيات شور انگيز شاهنامه ، غزلهاي مفرح سعدي و حافظ ، رباعيات نغز
عمر خيام را به گوش جان بشنود و از اعماق روح درك كند، چنين فردي ديگر محال است كه
تن به سير قهقرائي دهد و زباني به اين قشنگي و زيبايي را با زبان محلي عوص كند «!
!
آنچه خوانديم ترهات حضرت جواد شيخ الاسلامي است ، كه باز هم بر مسند كبر و غرور و
خو بزرگ بيني افراطي نشسته و براي ديگران اوامر و نواهي صادر مي فرمايد و كرامات
مي بافد .
متأسفانه اين پايان كار نيست و بزرگوار ديگري از اين جمع افاضه مي فرمايد :
» آذربايجاني ها هميشه شيفتة زبان زيباي فارسي و اشعار آن بودهاند ونويسندهها و
شاعران درباري همه به زبان فارس سخن مي گفتند « ! !
و يا مي گويد :
» زباني كه اتراك براي آذربايجان ارمغان آورده بودند ،زبان بسيار ساده و سهل و با
زندگاني تودة كشاورز آذربايجان سازگار بود « ! !
عجب ! ما گمان مي كرديم اقوام مهاجم به تصرف شهرهاي بزرگ و ثروتمند علاقه بيشتري
نشان مي دهند ، نه روستاها ، و اصلاَ چرا شهري ها هم اين زبان ساده را پذيرفتند .
و يا :
» در زبان تركي كه مانند فارسي ظريف كاري و تقيّد بقواعد سهولت و انسجام و زيبايي
موجود است ، و نه تنها مانند عربي اعلال و اعراب مشكل و قواعد صرفي و نحوي پيچيده
« .
طفلك زبان تركي كه ناچار است تاوان بي سوادي و چشم بسته غيب گفتن حضرات را بپردازد
. هم ايشان در نمايان ساختن مراتب فضل و كمال خود مي فرمايند :
» اگر كساني براي توجيه طرز انديشة خود متوسل به اين اصل بشوند كه هر قومي حق دارد
، كه سنتهاي ملي خود را محترم شمارد ، يعني ، بزبان مادري سخن بگويد و درس بخواند
، در اينصورت مي توان پاسخ داد كه سنت قوي تر و پايدارتري در آذربايجان وجود دارد
، كه مردم آذربايجان بزبان تركي سخن مي گويند ولي فارسي را زبان كتابت و فرهنگ خود
مي دانند « .
نويسندة فوق تا بدانجا پيش مي رود كه وجود ايران را نيز مديون زبان فارسي مي داند
، بخوانيد :
» نگارندة اين سطور عقيده دارد كه اگر امروز كشوري به نام ايران در خاور زمين
مسلمان وجود دارد ، بايد گفت كه اين كشور پايداري خود را مدهون زبان فارسي و
ادبيات درخشان و كم نظير آن مي باشد « .
حال هنر شمشير زناني كه در صدهها و هزارهها ايران را حراست كردند و لابد از
اقوامي گوناگون و صاحب زبانهايي گوناگون بودند ، و دست بر قضا بيشترين سهم را
تركان داشتند ، كجا مي رود ؟ بايد از جناب ناصح ناطق پرسيد .
اين ديدگاهها همه از عوارض خود بزرگ بيني كساني است ، كه در خيال نه چندان پخته
خود ، تصويري از زبان فارسي مجسم مي كردهاند ، كه از قبرس تا چين و تا جزاير
اقيانوس هندو خاورميانه را در بر مي گرفت و حال كه اين گسترة كاملاَ ذهني و ساختگي
محدود گشته ،موجبات عجبيّت و انتقام ها از در دسترس ترين اقوام را فراهم آورده
است ، و مقبوليت از جانب ما آذربايجاني ها و فقدان تعصّب زباني كه كهنهترين درد
ترك است ، آتش بيار اين معركهگيري شده است . بايد گفت : حضراتي در ايران تكبّر ،
خود بزرگ بيني و زياده طلبي را وطن دوستي و حفظ تماميت ارضي نام نهادهاند .
هدف از بيان قولها و اظهارات فوق ردّ و نفي شايستگي ها و اعتبار زبان فارسي نيست
اصولاّ نگارنده همه زبان ها را به اعتبار فرمايش قرآن كريم آيهاي از آيات حق
تعالي قلمداد مي كند ، و در اين ميان بين زباني با چند صد متكلم و زباني با يك
ميليارد متكلّم تفاوتي نمي بيند ، و همه را قابل احترام مي داند ، و بخوبي نيز از
زيبايي ها و ظرافت هاي زبان فارسي اطلاع دارد ، اما دركنار آن با زبان مادري خود
زيسته، و در اين عرصه نيز كتابي چند خوانده ، وخوب مي داند كه ادعاي نويسندگاني از
نوع آنچه مذكور افتاد و در پي تلقين فقر و ضعف زبان تركي بود ؛ چيزي جز اثبات
بلاهت وبي سوادي ايشان نيست . اينگونه نويسندگان با كشيدن هالهاي از كبر و غرور
واحساسات برتري جويانه كاملاَ تصنعّي خود را از هر گونه مطالعهاي دراصل زبان تركي
معاف مي دانند ، اما حق هرگونه اظهار نظر منفي عليه زبان تركي را براي خود محفوظ
مي شمارند . بايد به ايشان و همة كساني كه اينگونه مي انديشند ، گفت : چنين مقايسهاي
از اساس غلط است ، بايد از تلاش براي اثبات برتري زباني بر زباني ديگر به منظور
زمينه سازي براي اهدافي خاص پرهيز كرد . حرف بر سر خوب و بد بودن نيست ، بر سر
قدمت يا تازگي ، يا با قاعده و بي قاعده بودن زبان خاصي در ايران هم نيست . زبان
هر كسي براي او محترم و دوست داشتني است ، و در مقام تمثيل شايد بتوان گفت : زبان
مادري چون فرزند است ، زشت و زيبا ندارد . حكمت الهي مهر پدري و مادري بر فرزندش
را انتضاد كرده است ، و مگر اينان نخوانده اند كه : همه كس را عقل خود بكمال نمايد
و فرزند خود بجمال . بر همين اساس مهر انساني برزبان مادري ريشه درذات و طبيعت او
دارد ، و انديشة بر كندن اين مهر و عاطفه از او و گذرادن بدلي به جاي آن اصل از
شفيعترين اعمال است . اگر بر فرض محال زبان تركي آني باشد ، كه شما مي گوييد ؛
باز ما ترجيج مي دهيم كهن جامة خود بپيراييم و جامة ماريت از كسي نستانيم .
هر چند كه اين گفتن ها و نوشتن ها و اين ابلاغها شايد حكايت مشت بر سندان كوفتن
باشد ، اما از گفتن چه چاره . حضرات مذكور سنگ زبان فارسي را بر سينه مي زنند اما
از حكمت ها وپيامهاي انساني آن به آساني مي گذرند و بهرهاي بر نمي گيرند ، و
ترجيح مي دهند به جاي برخورداري از پندها و حكمت ها خود را با توهمات و خيال بافي
ها سرگرم سازند .
با بيان يك نكته و يك حكمت از حكمتهاي ادب فارسي براي اين مغروران و تمام كساني
كه چون ايشان مي انديشند ، سخن خود را به پايان مي برم . اين سخن حكيمانه از
گلستان سعدي است ، آنجا كه مي گويد :
در خاك بيلقان برسيدم به عابدي
گفتم مرا به تربيت از جهل پاك كن
گفتا برو چو خاك تحمل كن اي فقيه
يا هر چه خواندهاي همه در زير خاك كن
1- زبان آذربايجان و وحدت ملي ايران ، تأليف ناصح ناطق ،صفحة 42
2- زبان فارسي در آذربايجان ، از انتشارات بنياد موقوفات دكتر محمود افشار ، صفحة
160 ـ 159
3- همان منبع ، صفحة 444
4- زبان آذربايجان و وحدت ملي ايران ، تأليف ناصح ناطق ، صفحة 42
5- همان منبع ، صفحة 42
6- همان منبع ، صفحة 42
7- همان منبع ، صفحة 58
8- همان منبع ، صفحة 55
قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت |