ANA DİLİM HANI?

biz turkuz

بي باوران و فعالين جنبش ملّي آذربايجان - توغرول تبريز لي

اگر نسبيت و انصاف را قبول كنيم با لحاظ شرايط حاكم زندگي در يك مقطع زماني نمي توانيم نهيليسم را رد نمائيم ، و علت آن نيز در قيد( شرائط) در جمله ابتدائيه اين كلام بيان شد. و يا نمي توان به ماكياوليسم بنحو قاطع حمله برد و حتي حروفات واژگانش را از لغت نامه بدر كرد ، اين دو مكتب در هر حال يك ساختار فلسفي و يك پهنه سياسي دارند، كه جهت نيل بدان خود را به عرصه وجود نهاده و به مصاف رقيبان رفته اند ولي در بطن هر دو مكتب تا آنجا كه مشاهده مي گردد قدري ازعقل و انصاف وجود دارد. ماكياوليسم مكتبي است كه هرچند ميل به اخذ قدرت وبرتري طلبي در تمام سكناتش موج ميزند ولي در دومين گام حركتش با برخورد با واقعيات قدم هاي تيز وتندش را آهسته تر كرده و دست به دامن نسبيت ميزند و با اين عمل واقعيات را مي پذيرد و مثلاً بنياد گرايان و آرمانخواهان را در برابرش مي بيند و از مطلق گرايي به سوي نسبيت گرايي رخ بر مي تابد. و حتي در سير حركتش در عصر پست مدرنيته تا قدري عقل -گرا نيز مي گردد. و نهيليسم نيز كه همزاد اين مكتب بورژوازي ديكتاتور مشرب است ، با آن در يك پرورشگاه باليده اند واز يك چشمه سيراب گشته اند ولي با اين فرق كه نهيليسم خود بيشتر از ديگري در جرگه لعبتان ديكتاتوران نازيده و دنيا وحيات حاضر رااز معنا افكنده است .

لكن اين نيز عمر طولاني نداشته و در آسمان حقيقت با طلوع اولين ستاره اميد و صلح وگشايش به انزواي خود خزيده است ، ولي از عهد بوق تاكنون يك كرشمه ايي كه گوياي عناصر پوچگرايي نهيليسم و افتراء هاي اخلاقي ماكياوليسم وعصاره سودجوئي لحظۀ ايي ديكتاتوري است، در قالب انديشه و عمل به كرات رخ مي نمايد، و هر لحظه خودرا دركنار آرمانگرايان پاكدامن باز توليد كرده وانگل حركات خلق انديشمند گشته ومبعث هر گونه خيالپردازي وكج رفتاري و بد عنقي بوده و روانه در تمام مسيرهاي سياسي واقتصادي وحتي خانوادگي است. اين انديشه مهبل اتهام زني ها ودروغ پردازيهاي متعصبانه و بي باورانه است شايد نتوان در حال حاضر بدان نام ويژه اي نهاد و به مسامحه نهيليسم گفت وگوينده وپردازندۀ اين نوع تخيلات در حيطۀ نهيليسم عبث پنداري وبن بست ولاجرم بي هدفي را پذيرفته وقواعد اخلاقي را تا حدّي در شكسته است .

نهيليسم با تمام مختصّات خود در عمل به قدري از انصاف نيز معتقد است، ويا ماكيا وليسم در سر راه خود هر چه را مانع حركتش مي پندارد به دور ميزند، ولي در اين مسير عقل گرايي را نمي تواند ردّكند وبعضاًًدست بدامنش هم مي گردد ، اما اتهامات نارواي زائيده شده از سر چشمۀ(تعصبات بي بن )چنان چشم انسان را كور ودنيا را تيره وتار ميگرداند كه گويي فردايي در پس امروز نهفته نشده است ، رقيبان را به هر نحو ممكن مي خواهد بد نام كند . واز اين بد نامي خوشه ايي براي خود تدارك ببيند ، ويا قيصريه ايي را به قصد يك دستمال به آتش ميزند نه در دايره وجدان جايي بخود دارد ونه در ميدان انصاف حلقه اي به چنگ آورده تا در روز مبادا لااقل از غيرت حلق آويزش شود .

اين رويه در شرق ودر جوامع عقب مانده سلاح مبارزه وجنگ است، در نبردگاه حقيقت ومصلحت ، نه چشمي براي ديدن ونه عقلي براي انديشيدن دارد ، در سياست اگر به بن بست بر شد به هر سمت برمي گردد، تو بره اتهاماتش پربوده و بدون هر گونه دليل اطرافيان را لجن مال كرده و عاقبت حتي به خود نيز بد بين مي گردد .در افراد مبتلا بدين بيماري (كه من مي گويم وبا اين گفته ام احساس ترحم خود را بدانها نشان ميدهيم )مرزهاي سياسي – اجتماعي – اخلاقي وجود ندارد رقيب را (اگر بتوان با عناصر ساختاري بتوان رقيب گفت )در عرصه سياست ، وابسته وجيره خوار و دست پروردۀعناصر ديگري خوانده واين ماركها رابدون توجّه بر واقعييت بر پيشاني ، هر شخصيت حقيقي و حقوقي با توجه به ماهيت امري خودمي چسباند.

از كاه كوه ساخته وحتي در عرصه اخلاقيات اجتماعي هر نوع بد وبيراه نثار رقيب مي نمايد.

در سالهاي قبل دوستان هويت خواه حركت ملّي آذر بايجان از اين( تحفۀخام) درامان نمانده وحتي غير اخلاقي ترين كلمات را پذيرا شده اند ولي اخلاق مدني آنها حتي اجازه نداده است كه مقابله به مثل در توان يك دهم بنمايند .

وعقل دور انديش اين ياران هميشه بر آنان نهيب زده و نگذاشته مرزهاي ناستوده را به كوي مدنيت آذربايجاني نزديك نمايند. وهر از گاه اين (خامان و تعصب پيشگان)قصه ايي از سر ناعلاجي از مجموعه در هم پيچيدۀ روياها بدر آورده و عَلَم مي نمايند ، روزي بر انديشمند فر هيخته مهندس صرافي سخن ها گفته اند وروزگاري ليست 60نفره را نشر داده اندو بر بارگاه مردي چون عاشق قا فار اسائه ادب نموده اند وچندي پيش از دامن استادان بزرگوار چون جناب عزيزي وحسن ارك آويخته و نا سپاسي ها كرده اند وامروز بر پيكر مكرم كريم شيرازي فر قصۀ نا خلقي مي سرايند .

من ياراي مقابله بمثل بااين كژ روان را ندارم نه زبان دشنام گوي و نه اخلاق دشمن خوي و نه انديشه دشخوار دارم ونه صرافي حوصله بد خلقي ونه عزيزي خواهان محو عزّت نفس و نه حسن ارك ترك اركيدنش را دارد ولاجرم كريم نيز پيرو كرامت نفس خويش است واز بد عنقي پرهيز دارد. امّا بدون كنكاش نيز مي توان پرسيد،

گفتار بي دليل و اتهامات ناروا دليل چيست ؟آيا گوياي بي پروائي گوينده اش در ساحت انديشه و اخلاق در ميدان سياست نيست ؟

من حتي نمي خواهم گويندگان وكوشندگان صحنۀ(خام تعصبان بي باوران ) را بمثابه خودشان وابسته و اجير و مزدور بخوانم واين گفته از همّت انديشه ما بدور است ، هويت خواهان آذربايجان قبل از ترك بودنشان به انسان بودنشان انديشيده اند وپس از سير از مسير انسانيت به درك تعيّن خود رسيده اند وبنابرين اصلاًاجازه نميدهند كه حتي (كه ما اين گونه افراد را رقيب كه نمي پنداريم)اين بيماران راكه به قول هايدگر (نا انسان ها)را به انزوا برانيم و بر شدّت عُجبشان بيفزائيم .

وما وظيفه خود ميدانيم كه آنان را تا حدالمقدور بر صراط اخلاق مستقيم گردانيم . بستن دستمال سياه بر دامن پاكبازان پارسا خو چه مفهوم سياسي بجز پروريدن فرهنگ ديكتاتوري در ذهن هر شنونده تداعي مي نمايد؟ چرا اندكي بر خود آمده و تعقل نمي كنند؟ ودر راه پند ار نيك گام بر نميدارند؟ وچشم عقل بر واقعيات نمي گشايند ؟كه ترك و فارس وكرد همگي انسان اند و همگي برابرند و تسلط يكي بر ديگري ناقض امر برابري و برادري است؟وچرا دين انديشه را فداي فزونخواهي خود كرده و احزاب را گروهك مي خوانند و افراد را بد نام لقب ميدهند .

در آبان ماه سال 85بزرگواري از تهران به قصد پند واندرز به تبريز تشريف آورده بود و قصد لجن مال كردن نهضت هفتۀ اول خرداد 85را داشت .بدون اطلاع از واقعيت امر اتهام جاسوسي بر عناصر هويت خواه را ميخواست بالف گفتار شرح داده و سپس وصل نمايد .ولي در همان مجلس به عمق تعصب خود پي برده واگر چه به روي خود نياورد ولي فهميد كه يك حركت ميليوني نمي تواند جاسوس باشد ويا افراديكه بد ترين ايام را در باز داشتگاه ها گذرانده اند به غير از عقيده خود پناهگاهي نداشته اند.

بيماري تعصب در( مركز) چشم هزاران تن را از واقعيت به دور كرده ودر خارج نيز در گودال هوسهاي آرياگونه وآرين منش بر شدّتش ا فزوده واينك چشم نابينا وراه معوج و نتيجه ناصواب از يك طرف و شكست هاي پي در پي از طرف ديگر دست بهم داده و قصه پان توركيسم را مي سازند وبر حق طلبان و هويت خواهان انگ هاي رنگارنگ را هديه مي نمايند .

بااين وصف مگر منِ ترك از حقيقت وجودم دست بر داشته و پناهندۀ در گاه دشمن خواهم شد ؟ويا انديشه بكر خويش را بر طناب پوشيده ديگران گره خواهم زد ؟ نه نه ، من من هستم با تمام خصايصم، وتو با نخوتت همان به كه هستي ، ولي زمان ترا نيز به واقعيت آگاه خواهد ساخت ولي بگذار كلام دلم را در اين گفتار با تمام وجودم بيان كنم وبگويم ويروس تعصب قسمت روزگار دشمن هم مباد.

تبريز – توغرول تبريز لي

http://www.azadtribun.net/Fa_2.htm

 

 

نوشته شده در یکشنبه 10 مهر 1390ساعت 06:19 توسط biz turkuz| 0باخیش



قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت




جاوا اسكریپت

تعداد بازدیدکنندگان :
تعداد افراد آنلاین :
مرکز آموزش ایرانیان
آزربایجان جانیم سنه قوربان اولسون خوش گؤردوک سیزی! کد پیغام خوش آمدگویی کد لرزش هنگام راست کلیک