ANA DİLİM HANI?
biz turkuz
زبان مادري, ملّي, تحميلي - حسين محمدخاني «گونئيلي» Urmu زبان مادري, ملّي, تحميلي / حسين محمدخاني «گونئيلي» زبان, بارزترين وسيلة ارتباط فيمابين, وسيلة ابراز احساسات و
انتقال دانستهها و تجربهها به يكديگر بوده, در نتيجه از ضروريترين لوازمات
جوامع بشري ميباشد و بدون بكارگيري زبان, انسان تا مرز موجودات زندة ديگر مانند
جانوران سقوط خواهد كرد. چگونگي رواج زبانها در بين ملل مختلف جهان را ميتوان از چند
جهت مورد بررسي و مطالعه قرار داد, كه به مواردي هر چند كوتاه و با زباني ساده
اشاره ميگردد. ۱- زبان مادر و يا زبان قومي زبان مادري و يا زبان قومي به زباني اطلاق ميشود كه گوش
انسان از بدو تولد با لالاييهاي مادر و ساير نزديكانش, همچنين با تكلّم آنان, با
آن آشنا ميشود و زماني كه زبان باز ميكند, خود به خود كلمات آن زبان را به كار
به ميبرد؛ به مرور زبان ويژگيهاي آن زبان و نيز آداب و سنن موجود در جامعهاش را
نيز در قالب آن زبان فرا ميگيرد. چون انسان اين زبان را بيشتر و پيشتر از همه از مادرش ياد ميگيرد,
زبان مادري و در عين حال كه بستگان دور و نزديك و اقوامش نيز ميباشد, زبان قومي
هم مينامند. بكارگيري زبان مادري و زبان آباء و اجدادي و قومي, حقّ طبيعي, قانوني
و مشروع هر فرد بوده و به حكم عقل و منطق كسي حق ندارد فردي را از بكارگيري زبان
مادري, قومي و آباء و اجدادياش محروم نمايد. اين به منزلة قطع زبان وي در دهانش
ميباشد كه او را بر قراري ارتباط با ساير همنوعان همزبان خود محروم ميگرداند. ۲- زبان ملّي يا رسمي زبان ملّي يا زبان رسمي زبان است كه مردم يك كشور و در محدودة
مرزهاي مشخص و قراردادي, زير يك پرچم و تحت فرمان يك حكومت به كار ميبرند. گاهي
ممكن است همة مردم يك كشور از يك قوم و نژاد بوده و زبان واحدي نيز داشته باشند,
در اين صورت زبان آنها در حالي كه زبان مادري و قومي ميباشد, زبان ملّي و رسمي
نيز محسوب ميگردد و براي مشروعيت و رسميّت يافتن آن به هيچگونه تكلف و تشريفات
نياز نميباشد ولي غالباٌّ ديده ميشود در يككشور داراي پرچم واحد, حكومت واحد و
مرزهاي جغرافيايي مشخص, اقوام گوناگوني زندگي ميكنند كه هر كدام از آنها زبان,
ادبيات, فرهنگ, فولكلور, تاريخ و ساير ويژگيهاي خود را دارند, اما چون در يك كشور
زندگي ميكنند و خواه- ناخواه در ادارات, بازار, قواي مسلح, مراكز علمي- تحقيقاتي,
مراكز خدماتي, درماني و غيره به ناچار در كنار هم و نيازمند يكديگر ميباشند و به
علّت تعدّد زبانهايشان هيچ كدام قادر به فراگيري همة زبانهاي هم ميهنان خود نميباشند,
بنابراين لازم ميگردد زبان و يا زبانهايي را كه نسبت به ساير زبانها غنيترند, يا
نسبتاٌّ متكلّمان زيادي دارند ويا از جهتي زبان مشترك قهري آن اقوام بوده, مانند
زبان دين مشترك آنان به عنوان, به عنوان زبان ملّي و زبان رسمي برگزينند. زباني كه همة آحاد مردم با آن تكلّم نميكنند, زماني ميتواند
زبان ملّي و رسمي گردد كه مشروعيت . مقبوليّت خود را از عموم مردم كسب نمايد.
همانطور كه يك رييس جمهور و يا نمايندة پارلمان كه عضو يك حزب خاص و داراي ديدگاهي
مخصوص به خود بوده و يا در يك شهر و منطقهاي محبوبيت دارد, نميتواند بدون كسب
آراي اكثريت مردم حوزة خود پست و مقام مورد نظرش را به دست آورد, زبان يك و يا چند
قوم هم بدون رفراندوم و مراجعه با آراء عمومي نميتواند زبان عموم مردم قلمداد
گردد. براي كسب آراي عموم نيز بايد زبانهاي رايج در بين مردم آن
كشور را از جهات گوناگون ازجمله پوياي,كارايي, قدرت و تكامل گرامر, تعدّد افعال و
لغات, تعداد متكلّمين به آن زبان در داخل آن كشور و حدود سيطرة آن در خارج از
ورزهاي جغرافيايي و غيره مورد مطالعه و بررسي علمي بيطرفانه قرارداد. نقاط ضعف و
قوّت هر كدام را با صراحت و با زبان ساده و در حد فهم عموم از طريق رسانههاي جمعي
به سمع و نظر همگان رساند. سپس با برگزاري رفراندومي بيطرفانه زباني و يا چند
زبان را به عنوان زبان رسمي و ملّي انتخاب كرد. در اين صورت است كه زبان و يا
زبانهاي ملي و يا رسمي از مشروعيت قانوني و مقبوليت عمومي برخوردار بوده و اقوام
داراي زبانهاي ديگر با حفظ زبان و فرهنگ خود با رغبت كامل و يا حداقل بدون احساس
حقارت و اجبار, آن زبان را در ارتباطات عمومي به كار ميبرند. ناگفته نماند اين مشروعيت و مقبوليت هم نميتواند الي الابد و
لايتغير باقي بماند, زيرا گاهي با گذشت زمان و تغيير نسلها, تغيير و تبديل اقوام
مختلف كشور, پيشامدهاي سياسي- اجتماعي جهاني و مسائلي از اين قبيل, لازم ميگردد
در مسئله زبان رسمي و ملّي تجديد نظر گردد و زباني جاي خود را به زبان ديگر بدهد.
بر كسي پوشيده نيست كه تغيير زبان مانند تغيير قوانين مدني, يك شبه انجام نميپذيرد,
ولي در شرايط ضروري مقدور و امكانپذير ميباشد. ۳- زبان تحميلي زبان تحميلي به زباني گفته ميشود كه عليرغم خواست و ميل
باطني مردم و بدون در نظر گرفتن مصالح عمومي, فرهنگي, علمي, ديني و غيره, و تنها
به منظور به كرسي نشاندن خواست فرد و يا گروهي خاصّ و به طور نابخردانه به
ناجوانمردانه به قصد امحا و يا تضعيف زبانهاي رقيب و محتويات آنها به مردم كشوري
تحميل ميگردد كه در اين صورت نه تنها خيانت بزرگي به زبان مورد تاخت و تاز و
متكلّمين آن روا داشته ميشود, بلكه جنايت بزرگي نيز در زمينة فرهنگ جهان صورت ميگيرد,
زيرا با تضعيف و يا نابودي يك زبان, تمام مظاهر آن, نظير ادبيات, موسيقي, آداب و
سنن و هزاران اثر هنري و اصطلاح علمي و غيره كه در غناي فرهنگ جهان نقشي داشتهاند
و خواهند داشت, از بين رفته و يا تضعيف ميگردند. تحميلكنندگان زبان تحميلي براي توجيه عمل ناشايست خود در
مقابل افكار عمومي و حتي اعتراضات بينالمللي توجيهاتي نيز دارند. از جمله توجيهات
آنها اين است كه: «ما براي حفظ مصالح ملّي, وحدت ملّي, جلوگيري از تجزيه و غيره به
چنين كارهايي دست ميزنيم!» در صورتي كه اگر بر فرض محال زماني هم چنين طرز فكر و
نظريهاي كاربرد داشته, اكنون عكس آن ثابت شده است. مردم فهيم, آگاه به زمان,
تحصيل كرده, داراي تعداد كثيري دانشمند و روشنفكر در عصر ارتباطات را نميتوان با
اين گونه خيالپردازيها و حرفهاي تاريخ مصرف گذشته فريب داد. همه مردم ميدانند كه
همزيستي مسالمتآميز و وحدت ملي تنها در گرو همكاري, دوستي, شفقت و احترام متقابل
ممكن ميباشد. زبان تحميلي دو نوع است. يكي زباني كه بدون تحريم, تحقير,
تقبيح و فشار بر روي زبانهاي ديگر, در قلمرو آنها بال و پر گشاده و به زبان و
حافظه مردم آن مناطق وارد ميشود. به اصطلاح ديگر بدون اينكه متكلّمين زبانهاي
ديگر به زور از زبان خود محروم شوند, زبان ديگري را نيز ياد ميگيرند و در مكاتبات
دولتي و رسمي, همچنين در مراكز آموزشي آن را به كار ميبرند. امّا نوع دوم زبان
تحميلي, زباني است كه عدهاي از صاحبان و طرفداران آن به منظور تحميل آن, بقية
زبانهاي موجود را مورد تاخت و تاز قرارداده و در اين راستا از چيزي دريغ نميكنند.
با اينكه دين اسلام و كتاب مقدس مسلمين يعني قرآن, تبعيض
نژادي و قومي را ملغي كرده, سيّد قريشي و سياه حبشي را يكسان شمرده و ج در ساية
تقوا و پرهيزگاري هيچ فردي را به ديگري ترجيح نميدهد و زبانهاي مختلف ا از آيات و
نشانههاي خداوند ميشمارد و ردّ و انكار هر كدام را به منزلة ردّ و انكار يكي از
آيات خداوند ميداند, باز هم عدهاي با شعار مسلماني و اعتقاد به قرآن ! پيدا ميشوند
كه براي قبولاندن زبان خود را تحقير, تمسخر و ردّ زبانهاي ديگر را پيش ميگيرند و
با اين روش اقوام مختلف را از زبان و فرهنگ خود متنفّر و آنها را حتّي با تاريخ
آبا و اجدادي خود بيگانه ميكنند . در اين راستا اگر كسي هم زبان به اعتراض بگشايد
و بگويد: «بگذاريد در كنار زبان شما, زبان خودمان را هم به كار ببريم و از آداب و
سنن خود بگيانه نمانيم», او را تجزيهطلب, وابستة سياسي به غير, پان. . . . و غيره
معرفي ميكنند ! در اين صورت است كه سوالاتي از قبيل مطرح ميشود: ۱- آيا تنها براي گسترش يك زبان, نياز به عدول و زيرپا گذاشتن
اعتقادات و احكام ديني و وجدان دروني ميباشد؟ ۲- آيا براي گسترش يك زبان در يك محدودهاي نه چندان وسيع و
براي مدت زماني كه بدون شك هميشگي نيست, بهاي گراني را نميپردازند؟ ۳- اگر كسي كه زبان تحميل شدهاي را رد نميكند, ولي در كنار
آن زبان و فرهنگ خود را هم ميخواهد, پان. . . و وابسته به غير شمرده شده و گناهش
نابخشودني حساب شود, كسي كه زبان و فرهنگ خود را به زور به ديگران تحميل كرده و
هويّت, زبان آنان را به خودشان تحريم ميكند, چه ناميده ميشود؟ كدام فرهنگستان است كه وظيفه پيدا كردن نام و اصطلاحي به اين
گونه اشخاص و صاحبان اين گونه انديشهها را به عهده بگيرد؟ با صاحبان اين گونه انديشهها بايد تذكر داد كه: تز ايجاد و
يا تحكيم وحدت ملّي توسط وحدت زبان شما باطل شده است و در هيچ جا كاربرد ندارد.
اگر زماني با سوزاندن كتابهايي كه با زبانهاي غير زبان شما چاپ شده بود و تحريم
خواندن آنها و مورد ضرب و شتم قرار دادن متكلّمين آن زبانها در مدارس و ايجاد جوّ
رعب و وحشت ميخواستيد نقشه خود را عملي كنيد, بايد بدانيد و اگر حالا هم قبول
نكنيد روزي به اين نتيجه خواهيد رسيد كه احترام متقابل, محبّت, سعة صدر, حق مداري
و پرهيز از خود برتربيني و كج فهمي, پرهيز از ايجاد جامعهاي داراي شهروندان درجه
يك و درجه دو به يك كلام, گردن نهادن به احكام حيات بخش ديني, عاقلانهترين وسيله
براي همزيستي مسالمتآميز و حفظ وحدت ملّي ميباشد. حسين محمدخاني «گونئيلي»
قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت |