ANA DİLİM HANI?
biz turkuz
نه تنها خورشيد درخشان ( تاريخ وادبيات آذربايجان ) را نمي
توان منكر شد بلكه آفتاب ( مظلوميت تاريخ وادبيات آذربايجان ) پشت ابر خيانت يا
جهالت مسولين محلي ودولتي نخواهد ماند اگر اين ابر لحظه اي كنار رود ومردم
آذربايجان از بديهي ترين وابتدائي ترين نعمت الهي يعني «زبان مادري» برخوردار شوند
. مقوله اي كه خداوند آن را از اعجاز وعظمت خود مي داند ولي بشر ناتوان با تير بر
آفتاب حقيقت مي كشد وبا خوش خيالي قصد نابودي اين نعمت خدائي را دارد اگر چنين
نيانديشيم لاقل بايستي قبول كنيم اينگونه افراد در مقابل قانون اساسي ايستاده اند
بر خود مي نازيم كه در آستانه هزاره سوم ودر عصري كه بشر دست در كرات آسماني مي
برد ، پرچم پر زرق وبرق گفتگوي تمدنها را بر دستانمان داده اند وهر جائي سخن از
گفتگوي تمدنها مي شود به ياد ما مي افتند ما نيز باد بر غبغب به خود گرفته به خود
مي نازيم . كمي در اندرون خود نمي انديشيم خود را اصلاح نكرده درد ديگران در سينه
داريم ونگران اختلاف ديگران هستيم .شايد به جاي اين پرچم ، پرچم « حذف تمدنها»
رابه ما مي دادند ، لايق تر بوديم
از ميان شش هزار زبان موجود در جهان ، زبان تركي جزو سه زبان قدرتمند وقانونمند
جهان معرفي مي گردد ودانشگاهها وحتي مدارس كشورهاي پيشرفته در ايجاد كرسي زبان
تركي ، گوي سبقت را از همديگر مي گيرند ، اما معلوم نيست بعد از گذشت سالها از
تصويب قانون اساسي كه با خون صدها هزار شهيد مستحكم شده است ، چرا براي اجراي يك
اصل آن اينهمه حساسيت نشان ميدهند . يا آنرا بايد حذف كرد يا بايد اجرا كرد يا به
خيانت خود اعتراف كنيم .
به ياد داريم كه دكتر « حسين محمد زاده صديق » كتابخانه عظيم خود را وقف كردند تا
ديگر كسي زبان وادبيات آذربايجان را به مسخره نگيرد، ديگر جويندگان حقيقت براي
يافتن مطلبي به در خانه ديگران نروند وقف كردند تا فرهنگستان وبنيادي در آذربايجان
باشد تا تشنگان حقيقت را سيراب نمايد . جهانگردان ومحققين خارجي جايي براي تحقيق
در ادبيات آذربايجان داشته باشند . وقف كردند تا مركز مطا لعات تاريخ آذربايجان با
چاپ كتابهاي مختلفي، بدترين اهانتها وتحريفها را بر آذربايجان روا مدارد . نامه
نگاري ها ، تلفنها وارتباطات بعد از چند ماه به مطبوعات پا باز كرد ومسولين محلي
ماهها در مقابل ديدگان مي ليونها ترك جواب « نه » دادند . گويا چنين انگاشتند كه
دكتر صديق جائي براي نگهداري اين هفت هزار كتاب ندارد واحتمالا نمي تواند آنها را
بفروشد ، لذا پيشنهاد نگهداري آنها در دانشگاه آزاد ، مقبره الشعرا ء و…. داده مي
شود . بهدها دهها انديشمند آذربايجاني با اهدا كتاب خود ، از طرح دكتر صديق حمايت
مي كنند اما جواب نهائي عملا ( نه ) شد
خانم مهندس « ليلا حيدري » با گرد آوري اين نامه ها ، مكاتبات ، مصاحبه ها ، سوال
وجوابها ، حمايتها و… از لابلاي مطبوعات ، سير تكامل اين طرح وعلل عقيم ماندن آنرا
موشكافانه در كتابي به نام « فرجام طرح بنياد آذربايجانشناسي » آورده وچاپ ومنتشر
كرده اند تا اين كتاب نيزدليلي بر مظلوميت آذربايجان باشد وآيندگان به قضاوت
بنشينند .
دكتر صديق با طرح اين موضوع ، تمام بهانه هاي مسولين محلي مبني بر نبود بودجه ،
مكتوب نبودن ادبيات آذربايجان و… را از بين برده وآنها را وادار به پاسخگويي مي
نمايد روي اين طرف سكه شيرين ، ديدني وبه ياد ماندني است اما آن طرف سكه سنگ
اندازي ها وچوب لاي چرخ گذاري ها شروع مي گردد پاسخهاي دو پهلوي ، جوابهاي سرد ،
شانه خالي كردنها ، سكوتها از جانب متوليان اين كار شروع مي گردد . چه سري است كه
بعضي از مسئولين محلي براي نشان دادن حسن نيت خود واز دست ندادن ميز ، كاسه داغتر
از آش شده ومانع رسيدن پژوهشگران ترك به حقيقت مي گردند واين حقيقتي است كه همه از
رسيدن به آن واهمه دارند ؟
تكيه گاه ملي گرايي نوع پهلوي وپان فارسيسم در ايران ، تصوري موهوم به پيوستگي
واستمرار تاريخي قوم فارس بود كه موجب ايجاد اصطلاحات وتعابير در تقبيح وكوچك
شمردن ترك وعرب گرديد بگونه اي كه اعراب وتركان به عنوان اقوام وحشي وسوسمار خوار
شناسانده مي شدند كه به علت حملات خود به ايران سبب شده اند « فرهنگ باستاني ؟»
برانداخته شود واينك جهت احياء آن فرهنگ بايد به محو ونابودي تركي وعربي ونمادهاي
آن در ايران كوشيد وبه همين دليل بود كه در سال 1345 به پيشنهاد ابراهيم پور داوود
– يكي از نظريه پردازان ملي گراي فارسي – تدريس زبان عربي در دبيرستانها ممنوع شد
ودر كتابهاي تاريخ تا آنجا كه امكان داشت به بد گويي از تركان واعراب در مقابل
پارسها پرداختند .
ترويج ملي گرايي در داخل كشور ، جو زور سازي وبي ظرفيتي وعدم تحمل تركي پژوهي
وتركي خواهي را در ايران به وجود آورد وبه اين بهانه جوانان كثيري از روشنفكران
آذربايجان مورد آزار واذيت وشكنجه قرار گرفتند
انقلاب شكوهمند اسلامي سازمانهاي ملي گرايي ديرينه نگر شاهنشاهي را در هم كوبيد و
مي رفت كه اين ايدئولوژي پوسيده را به زباله دان تاريخ بريزد كه در سالهاي اوليه
انقلاب فعاليتهاي مشكوك گروهكهاي ملّي گرا به ترويج نظريه يكسان سازي قومي در شكل
و شمايل جديد پرداخت تا آنكه توجه به قانون اساسي به ويژه اصول 15 و 19 آن نقشه
هاي اين گروهكها را نقش بر آب كرد.
اما آنچه هيچگاه نبايد از نظر دور داشت، نفوذ عناصر ملّي گرا در پوشش فعاليتهاي
فرهنگي به نهاد و بنيادهاي فرهنگي است . يكي از اين نهادها « بنياد ايرانشناسي »
است كه مانند « فرهنگستان زبان وادب فارسي » ودفتر تحقيقات وزارت آموزش وپرورش »
نقش عظيمي در رويكرد فكري جوانان ما دارد . به نظر ما بايد تمام نظريه پردازان اين
نهادها مسلح به ايده لوژي اسلامي وفرهنگي تشيع باشند وهي چگونه رسوبات ملي گرايي
ديرينه نگر ويا مدرنيت را به جريانهاي فكري وعقيدتي خود راه ندهند .
بنياد ايرانشناسي در سالهاي اخيركه به فعاليت پرداخته است، حتي يك قدم در راه
احياء و بازگرداندن عزت زبان تركي، كه زبان بيش از نيمي مردم ايران است، برنداشته
است و شعبه آن در تبريز در اين مورد بسيار غير فعال بوده است در حاليكه در استانهايي
نظير فارس، خراسان و كرمان، اين بنياد، فعاليتهاي بسيار گسترده اي داشته كه هيچ،
حتي با ايجاد و تأسيس بنيادهاي موازي خود يعني « بنياد فارس شناسي » بنياد كرمان
شناسي » و « بنياد خراسان شناسي » و موافقت شده است و بودجه جاري آنها از بودجه
بسياري از سازمانهاي فرهنگي كشور فراتر است و به فعاليتهاي فرهنگي گسترده اي دست
زده اند و همايشها و كنگره هاي چندي، حتي در سطح جهاني تشكيل داده اند. اما شعبه
غير فعال و نمايشي آن در تبريز پيوسته استانهاي ترك زبان را در مقابل اين سؤال
قرار مي دهد كه « آورده هايتان براي زبان وادب فارسي چيست ؟! »
نشر دهها كتاب و مجله درباره نيم گويش كرمان و عدم نشر حتي يك نشريه به زبان تركي
از طرف بنياد ايرانشناسي اين سئوال را در ذهن هر منصف عاقلي متبادر مي كند كه آيا
در اين كشور اسلامي، زبان تركي بعنوان سومين زبان متوديك و قانونمند دنيا به
اندازه نيم گويش كرمان حق ندارد؟ مگر بنياد ايرانشناسي مال ايراني نيست؟ مگر از
بيت المال بدان هزينه نمي شود؟ مگر ترك و تركي از ايران نيست؟ ايا زبان تركي حرفي
براي گفتن ندارد؟ آيا جا ندارد از زباني سخن برانيم كه مكانش به وسعت جهان و زمانش
به قدمت تاريخ است؟ آيا هفت هزار سال قدمت تاريخي، صدها ميليون مخاطب ترك در سراسر
دنيا، صدها سنگ نبشته و كتاب و اثر باستاني هزاران ساله و از همه مهم تر سي ميليون
ترك ايراني كه لااقل بعد از اسلام بيش از هزار سال ايران را با چنگ و خون چون جان
خويش پاس داشته اند و فرقي بين ترك و تات نگذاشته اند، كافي نيست كه لااقل يك
نشريه يا كتاب از طرف اين بنياد عريض و طويل بدان اختصاص دهيم؟ مگر امكان دارد
تاريخ ايران را بدون شناخت ترك و تركي بشناسيم؟ انكار قدمت هفت هزار ساله تركان در
ايران همان مي شود كه به تاريخ 2500 ساله مان بنازيم. حذف 4500 سال از ورقهاي
تاريخ ايران فقط بدان خاطر است كه تركان سازنده آن بوده اند. اختصاص يكي از شبكه
هاي بين المللي صدا و سيما به زبان تركي، براحتي مي تواند تعداد مخاطبين جهاني را
صدها برابر كند. براستي پاسخ اين سئوال باقي مي ماند كه گناه ترك و تركي چيست كه
مستحق چنين بي مهري گردد؟
قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت |