فارسي را پاس بداريم، اما به چه قيمتي ؟
سوال اينست ، آري به چه قيمتي ؟ در اين دور و زمانه ، هر حركتي كه از سوي ترك ها انجام ميشود ، ميگويند : شما پان ترك هستيد و تجزيه طلب!آيا واقعا معناي پان بودن اين است كه چرا اعتراض ميكنيم كه مثلا چرا نام شهرهاي آذربايجان را فارسي ميكنيد؟عجبا!
بعضي از دوستاني كه سر بحث خليج فارس يا عرب سخت برآشفتند و گفتند كه اينجا خليج فارس است،كسي نبايد دست درازي كند و از اين حرف ها ، آنقدر رفتندو آمدند و گفتند خليج هميشه فارس! كجايند؟ مي بينيد دوستان ؟ مي بينيد چقدر سخت است كه نامي تحريف شود ؟ شما دوستان كه بر سر يك نام كه كاري ندارم كه واقعا(!) خليج فارس است يانه،اينطور اعتراض كرديد ، ببينيد كه ما چه ميكشيم كه نام تك تك شهرها و جاي جاي آذربايجان مان را تغيير دادند. حال كه ما اعتراض بكنيم ، ميشويم پان ! ولي شما اعتراض كنيد ، ميشويد وطن دوست !
اورمو ،قوشاچاي ،سويوق بولاق،زنگان،سولدوز و خيلي جاهاي ديگر كه فارسي سازي شده اند ولي نبايد اعتراض كنيم تا مبادا فارسي را پاس نداشته باشيم. واقعا چرا ؟ چرا براي يك نام اينقدر جنجال به پا شد ولي براي درياچه اروميه كه الحق اينروز ها نام شوره زار اروميه ، برازنده اوست ، بايد بايكوت خبري شود؟نام يك دريا مهم تر است يا خود يك دريا؟ يعني ماكه اعتراض ميكنيم، پان هستيم و شماها كه كمر همت بر قتل نگين ايران بسته ايد ، پان نيستيد ؟ خليج هميشه فارس مهم است يا درياچه محتضر اروميه ؟ يادم هست شعري را در يكي از كتاب هاي درسي ايران خوانده بودم با اين مضمون :
چو ايران مباشد تن من مباد
حالا معني آن را فهميده ام ،اين شعر كاملا درست است ، آري دوستان ايراني بودن را فقط و فقط مساوي فارس بودن مي دانند و چون آذربايجان فرزند ناتني ايران است ، شامل اين شعر نميشود .حالا شما ها پان به نظر نميرسيد؟ ديگر وقت آن نشده كه به قول سهراب ،چشم هايتان را بشوريد و جور ديگر ببينيد؟