ANA DİLİM HANI?

biz turkuz

خوانندگان گرامي ، ميتوانيد ليستي از حقوق پايمال شده مردم آذربايجان را در لينك زير بخوانيد:

httpwww‏://.googlecom‏./gwtx‏/?wscfa‏=&wsicd75a5659a50dcd1‏=&sourcem‏=&uhttp‏=%3A‏%2F%2Fagbilaxmihanblog‏..compost‏//655ei‏=uM‏-wT‏_SoEsa2‏_Qaz3PHTBg&‏
:ادامه مطلب:

نوشته شده در دوشنبه 25 اردیبهشت 1391ساعت 02:15 توسط biz turkuz| 0باخیش



اولاجاقدير بير زامان توركون ده مدرسه سي
مدرسه ده موعلليم / در مدرسه معلم
يئنه دؤيدو اليمدن / باز هم زد به دستم
باشارماديم فارسيني / فارسي را بلد نشدم
ايراد توتدو ديليمدن / از زبانم ايراد گرفت

دئديم: آغا موعلليم / گفتم آقا معلم
وورما، گؤينه دي اليم / نزن دستهايم كبود شد
نه دير آخي گوناهيم؟ / گناه من مگر چيست؟
توركجه دير منيم ديليم / زبان من توركي است

ياپيشدي قولاغيمدان / گوشم را گرفت
دئدي: بوراخ توركونو / گفت توركي را رها كن
او قالدي ائوينيزده / آن در خانه تان ماند
اونوت گئتسين كؤكونو / اصل و نسبت را فراموش كن

اؤيره نمه سن آب – بابا / اگر آب بابا را ياد نگيري
آچاجاقسان اليني / بايد دستت را باز كني
كؤتك يئيه ندن سونرا / بعد اين كه كتك خوردي
اونودارسان ديليني / زبانت را فراموش مي كني

سنين هاران توركدور؟ / كجاي تو تورك است؟
آذريسن ، آذري / آذري هستي تو آذري
كيم اؤيره ديب دير سنه / كه يادت داده
بئله يانليش سؤزلري؟ / اين حرفهاي غلط را

آخدي گؤزومون ياشي / اشك از چشمانم سرازير شد
تيتره دي ديل – دوداغيم / لرزيد زبان و دهانم
بئله يالان سؤزلره / اين حرفهاي دروغ را
اينانمادي قولاغيم / باور نكرد گوشهايم

آنام مني اويدورماز / مادرم مرا گول نمي زند
آتام مني آللاتماز / پدرم به من كلك نمي زند
بو سؤزلرين هئچ بيري / اين حرفها هيچ كدام
منيم عاغليما باتماز / به عقلم جور در نمي آيد

نييه منيم آديمي / چرا اسم مرا
سوروشمايير اؤزومدن / از خودم نمي پرسد
نييه سؤزون دوزونو / چرا حرف راست را
اوخومايير گؤزومدن / نمي خوانَد از نگاهم

هركس يالان دانيشسا / هر كس كه دروغ بگويد
آللاهين دوشمانيدير / دشمن خداست
من كي يالان دئميرم / من كه دروغ نمي گويم
بو اونون يالانيدير / اين دروغِ اوست

لايلاي دئييبدير آنام / مادرم لالاي مي گفت
منه بئشيكده توركجه / در گهواره به توركي
دانيشميشيق هاميميز / همه حرف زديم
ائوده – ائشيكده توركجه / به توركي هم در خانه هم در بيرون

نه دن گرك يازماياق / چرا ننويسيم
ديليميزي كيتابا؟ / زبانمان را در كتاب
مدرسه ده نه اوچون / به چه دليل در مدرسه
گلمه يك بيز حئسابا؟ / ما را به حساب نياورند

هئچ عاغليما سيغمايير/ هيچ عقلم قد نمي دهد
نه دير بونون جاوابي / جواب اين چيست
سو يئرينه اوخويام / به جاي سو
مدرسه ميزده آبي / در مدرسه بگويم آب

يقين كؤتك يئمزديم / مطمئناً كتك نمي خوردم
اوخوسايديم ديليمي / اگر به زبان خودم تحصيل مي كردم
گؤينه رتيدن سيخمازديم / از سوزش آن نمي گذاشتم
قولتوغوما اليمي / دستهايم را به بغلم

قوي بؤيويوم بير اؤزوم / بزرگ كه شدم
اولاجاغام موعلليم / من هم معلم مي شوم
اوندا چوخ ايش گؤره جك / خيلي كارها انجام خواهد داد
بو گون گؤينه ين اليم / اين دستهاي كبود شده ام

كيلاسيمدان گله جك / طنين كلاس من
ائليميزين اؤز سسي / صداي ايل و تبار خودم
اولاجاقدير او زامان / خواهد بود آن زمان
توركون ده مدرسه سي / براي تورك هم مدرسه اي ...

:ادامه مطلب:
نوشته شده در پنجشنبه 14 اردیبهشت 1391ساعت 07:52 توسط biz turkuz| 1باخیش

خليج فارس يا خليج عرب ؟

persianorarabiangulf.com
:ادامه مطلب:

نوشته شده در چهارشنبه 13 اردیبهشت 1391ساعت 07:47 توسط biz turkuz| 1باخیش

وبلاگ pigilgar.blogfaافتتاح شد!

دنياي اينترنت ، امثال اين ها را كم به خود نديده است. عده اي قليل كه روان پريشي حاد دارند و هراز چندگاهي كه وقت مصرف قرصشان گذشته باشد ، از خود بي خود ميشوند و شروع به ارائه فرهنگ ناب كوروش آريايي شان ميكنند!

براي چه و با كدام منظق شروع به ايجاد چنين وبلاگهايي ميكنند،اصلا مشخص نيست ،كمااينكه مديريت بلاگفاهم به سرعت وبلاگهاي اين پارس عزيز را حذف ميكند. در رواني بودن اين فرد هيچ شكي نيست ولي اين نكته جلب توجه ميكند كه وي تاحدودي با زبان سوم دنيايعني تركي(يا به قول خودشان ۶۵مين زبان دنيا!!!) آشنايي دارند و با اين كار گستره فحشهاي خود را در دوزبان ياد گرفته اند و در وبلاگهاي تركي با فحش هاي تركي،سعي در ايجاد تفرقه بين تركها را دارند ولي همه خوب ميدانند كه وي يك پارس از نژاد آريايي(!) مي باشد.

دوستان عزيز شايد به شما بر بخورد و بخواهيد جوابي به او بدهيد ، لطفا خود را مثل او كوچك نكنيد و با عدم رفتن به وبلاگش و در نتيجه پايين رفتن آمار بازديدش،تودهني محكمي به او بزنيد .

در ضمن اين كارها از يك پارس كه ادعاي تمدن و فرهنگ دارد،هيچ بعيد نيست و يك آزربايجاني اصيل هيچگاه چنين اعمال ننگيني را مرتكب نميشود.

دوستان براي كمك به درمان اين پارس كه مبتلا به روانپريشي حاد هستند ، پيشنهاد ميشود كمك هاي نقدي خود را به شماره حساب 1234567891011واريز نمايند ، باشد كه وي شفا يابد و شما نيز در اجر اخروي اين كار نيك شريك شويد!هم اكنون نيازمند ياري سبزتان هستيم!
:ادامه مطلب:

نوشته شده در جمعه 8 اردیبهشت 1391ساعت 10:51 توسط biz turkuz| 0باخیش


 
 

 بناي پاسارگاد مقبره كوروش نيست !

    حسن راشدي 

     چندي پيش در وبلاگي ‘ تصوير فردي به نمايش گذاشته شده بود كه براي اظهار بندگي به كوروش  سر سلسله هخامنشيان ‘  به پاي مقبره اي كه به نام وي در پاسارگاد منسوب است ‘ افتاده و بر خاك آن سجده مي كرد ! و اين در حالي است  كه  بنايي كه به نام مقبره كوروش در پاسارگاد مشهور  است نمي تواند  قبر كوروش هخامنشي باشد !

     قبر كوروش كه گفته مي شود در پاسارگاد است ، افسانه اي بيش نمي تواند باشد ؛ زيرا  آنچه كه امروز به قبر كوروش مشهور است  در كتابهاي تاريخي حمداله مستوفي ‘ ابن بطوطه و ديگر سياحان و مورخان قرون گذشته  و در ميان مردم محل به " مقبره مادر سليمان" مشهور بوده كه در دوره پهلوي اول آنرا به نام  "مقبره كوروش " به مردم معرفي كردند !

پاسارگاد به چندين دليل نمي تواند مقبره كوروش باشد كه به سه تا از آنها اشاره مي شود  :

     1-  كوروش در جنگ با ماساژتها ، يعني با تركان  ماقبل ميلاد مسيح ، به دست ملكه توموروس ‘ بانويي كه رهبري و پادشاهي تركان ماساژت را به عهده داشته كشته مي شود ، محل كشته شدن كوروش طبق روايت هرودوت مورخ مشهور يوناني، شمال رودخانه آراكس ( آراز = ارس ) بوده ، ولي "پير نيا " مورخ ايراني دوران پهلوي بر هرودوت ايراد گرفته و محل كشته شدن وي را نه شمال رود ارس ‘ بلكه شمال رود جيحون مي داند ؛ با توجه به نوشته هاي تاريخي هرودوت و پيرنيا ‘ و تاكتيكهاي جنگي  قرون گذشته و حتي كنوني   ‘  اصولا در جنگ، فرمانده كل قوا در پشت و منتها اليه لشگر و مسئول فرمان حمله و تنظيمات قوا ست ؛ وقتي درجنگي فرمانده كل قوا (كوروش ) كشته مي شود ، يعني شكست كامل لشكر مهاجم و نابودي كامل قواي مهاجم كه نتيجه اش جز  از بين رفتن روحيه مقاومت سربازاني كه احتمالا از جنگ جان سالم بدر برده اند و پا به فرار گذاشتن كساني كه  كشته نشده اند  نيست !

      در موقعيتي كه كوروش كشته مي شود و سرش از تنش جدا مي شود و به دست ملكه تومروس مي افتد ، كدام سرباز زنده مانده و روحيه باخته پارس و با كدام  جرئت مي تواند  جسد بدون سر كوروش را از ميان سربازان فاتح تومروس پيدا كند و كشان-كشان از ميان آنها خارج  كند و تا پاسارگاد شيراز ببرد ؟!

     2- اگر كوروش در شمال ارس كشته شده باشد فاصله اين مكان تا پاسارگاد به بيش از 1500 كيلو متر و اگر در شمال رود جيحون كشته شده باشد به بيش از 2000 كيلومتر مي رسد ،فرض كنيم سرباز پارس با روش و ترفند خاصي كه بر كسي روشن نيست  جسد كوروش را از ميان لشگر پيروز تركان ماساژت بيرون آورده باشد،  در آن زمان اين فاصله 1500 يا 2000 كيلومتر را همراه باجسد  با چه وسيله و سرعتي  تا پاسارگاد طي كرده كه سربازان پيروز ماساژت نتوانستند  وي را تعقيب كنند و سرباز پارس با خيال راحت جسد كوروش را تا پاسارگاد برده و در طول اين مدت  جسد هم متلاشي نشده است ؛  بطور متوسط هر انسان با پاي پياده و يا با اسب و الاغ در حالت نرمال در يك ساعت مي تواند 6 كيلومتر راه طي كند و اگر فرض كنيم سرباز پارس روزي 10 ساعت راه طي كرده باشد و  اگر جنگ در شمال رود ارس اتفاق افتاده باشد   حداقل  مدت 25 روز و اگر جنگ در شمال رود جيحون اتفاق افتاده باشد حد اقل 33 روز طول مي كشيده كه اين سرباز بدون استراحت ‘ جسد را به پاسارگاد ببرد كه در اين مدت جسد كاملا متلاشي مي شده است  .

     3- كوروش دين زرتشتي داشت و در آيين زرتشت اجساد مردگان را دفن نمي كردند ( زرتشتيان تا چندي پيش هم  مردگان خودرا دفن نمي كردند ؛ الان از  روش مدرن براي توجيه مسئله استفاده مي شود ) و اجساد مردگان را بر بالاي تپه ها مي گذاشتند تا طعمه پرندگان گوشتخوار و درندگان شود ؛ ( تپه اي در غرب شهر يزد در گذشته مختص مردگان زرتشتيها بوده است ) چرا كه معتقد بودند جسم مرده نجس است و با دفن شدن ، خاك پاك  را هم نجس مي كند؛ حال اگر بر فرض محال اين جسد به پاسارگاد هم آورده شده باشد ، جسد كوروش طبق آيين زرتشت نمي توانست دفن شود و مقبره اي هم برايش ساخته نمي شد  !

     لذا  بناي پاسارگاد به هيچوجه نمي تواند مقبره كوروش باشد و اگر مقبره مادر سليمان هم نباشد مكان مقدسي براي مسلمانان محل بوده كه به " مقبره مادر سليمان " مشهور بوده است .  

 مرگ كوروش به روايت هرودوت:

     كوروش بعد از فتح بابل به قصد جنگ با  ماساژتها  ‌‌عازم آن ديار مي شود .هرودوت مي نويسد كه در آن هنگام،زني به نام توميريس،ملكه ماساژتها بود و پس از درگذشت شوهرش بر تخت سلطنت نشسته بود.كوروش براي او پيامي فرستاد  و وانمود كرد كه طالب وصلت با اوست.اما پاسخ مطلوبي دريافت نكرد.زيرا ملكه مي دانست كه قصد كوروش ازدواج با او نيست،بلكه تصرف قلمرو وي مي باشد. پس كوروش به جنگ پرداخت و پس از عبور از رود " آراكس " ‘ تاخت و تاز خود را در سرزمين ماساژتها آغاز كرد. پيش از  نبردي كه با گروهي از ماساژتها رخ دهد  پسر توميريس به نام سپارگاپيس نه در ميدان جنگ و مبارزه جنگي ‘ بلكه در ترفندي فريبكارانه به دست پارسيان اسير شد ؛سپارگاپيس از كوروش درخواست كرد  كه غل و زنجير را از او بردارند تا لب به سخن گشايد .  به محض اينكه دستانش آزاد شد خود را از شدت ننگ و عار اسير شدن كشت !   ملكه كه از نصيحت كوروش براي پرهيز از جنگ نا اميد شده بود و از كشته شدن پسرش نيز آگاه شد به سوي جنگ شتافت و در نبردي بسيار سخت و خشن،سرانجام ماساژتها غالب آمدند و بسياري از سپاهيان پارس كشته شدند و كوروش هم در آن جنگ كشته شد.

      ملكه‘ به تلافي اصرار كوروش به جنگ و خونريزي و كشته شدن پسرش،سر كوروش را در خيكي پر از خون فرو برد و گفت كه  " اي خونخوار سيري ناپذير ؛ آنقدر بخور تا از خون سير شوي !"


قايناق: اولو اولوس


:ادامه مطلب:
نوشته شده در چهارشنبه 6 اردیبهشت 1391ساعت 06:38 توسط biz turkuz| 1باخیش

گوگل نيز ديگه مياندوآب را به اسم Goshachay مي شناسد


:ادامه مطلب:
نوشته شده در جمعه 1 اردیبهشت 1391ساعت 04:54 توسط biz turkuz| 5باخیش



قالب جدید وبلاگ پیچك دات نت




جاوا اسكریپت

تعداد بازدیدکنندگان :
تعداد افراد آنلاین :
مرکز آموزش ایرانیان
آزربایجان جانیم سنه قوربان اولسون خوش گؤردوک سیزی! کد پیغام خوش آمدگویی کد لرزش هنگام راست کلیک